سیرت نبی و صورت پیروان

 

 یکم : ‹‹ابواسحاق نیشابوری›› سیره نویس معروف در کتاب ‹‹سیرت الرسول›› حکایت عبرت انگیزی را نقل می کند که در غوغای برخی حوادث دیگر تاریخی فراموش شده است اما حقیقتی بدیع را در خود به همراه دارد.

   حکایت این جاست که کشته شدن‹‹ حمزه ابن عبدالمطلب›› در جنگ احد و عمل شنیع مثله کردن اندام او چنان بر پیامبر اسلام سخت آمد که وی در میان پیروان خود، با خشم سوگند یاد کرد چنان که ‹‹وحشی›› کشنده اصلی عموی خود را ببیند  و چشمش به او افتدبا دست خود شخصا اورا خواهد کشت.

   اگرچه یاد کردن چنین سوگندهای غلیظ وشدیدی برای انتقام و کین کشی در میان اعراب جاهلی سابقه داشت وغیرت عربی‹‹محمد›› نیز آن را توجیه می کرد اما بی سابقه بودن این  حرکت از جانب  کسی که به منش و روشی متعالی شهره بود همه را متعجب و به انتظار سرنوشت نهایی وحشی نهاده بود که برای اولین بار توانسته بود دژ صبر و اخلاق کریمانه محمد را بشکند واو را تا سطح یک عرب کینه جو فرو بکاهد.

 

 

  اوضاع مسلمانان اما به یک منوال نبود وبه زودی روحیه شکست ‹‹احد›› جای خود را به پیروزی های پی در پی‹‹خندق››و ‹‹خیبر›› داد اما پیش تر از شمشیر مسلمانان این وصف اخلاق محمد بود که اعراب بدوی را گروه گروه شیفته می کرد وبه مدینه می کشاند. اعرابی که حتی مسلمانانش نیز آداب جاهلیت رادر گفتار و کردار خود همچنان حفظ کرده بودندوبا پیامبر خودچنان با درشتی  سخن می گفتند که به ناچار صریحا با نزول آیه مجبور به اصلاح خود و رعایت حد ادب شدند ( سوره عنکبوت )چرا که خود محمد را سر آن نبود که قلب ساده دلی را به عذر بی ادبی اش بشکند حتی آن زمان که عبای اورا چنان به اعتراض کشیدند که خط سرخ ردا بر گردن اش نمایان شد او به روی کسی نیاورد و همه را حمل بر قصور آدمیان کرد و خطاب ‹‹انک لعلی خلق عظیم››را یافت که او را به منش بزرگ اخلاقی اش می ستود.

  این اوضاع اما ‹‹وحشی›› را بیش از پیش دل نگران کرده بود که اگر چه به مزدوری قتل حمزه حالادیگر برده نبود اما می دید همراه با سپاه اسلام که تا دروازه های مکه رسیده بودند هنوز پیامبرش گهگاهی با رفتن به احد یاد حمزه را در دل زنده می کند و بر قسم خود مانده است سوگندی که حتی در حق دشمنانی  دیرینه چون ابوسفیان و هند ارباب او نیز خورده نشده بود و عمق غضب محمد را نشان میداد.

  با رسیدن اسلام به دروازه های مکه  اگرچه سخت ترین دشمنان پیامبر نیز خود را بنا بر  قول او در‹‹خانه کعبه›› و یا ‹‹بیت ابوسفیان›› در امان می دیدند و در شهر ماندند واز آن بیرون نرفتند، وحشی اما تنها فردی بود که امنیت  از خشم محمد وحفظ جان اش را در فرار شتابان از این شهر دید  و چندی بعد خود را به‹‹ طائف››رساند شایدکه در پناه کوه های آن  در امان باشد اما با فتح طائف وحشت چندین ساله او چندین برابر شد زیرا که اسلام تا مدتی دیگر تمام‹‹ جزیره ‌العرب››را می گرفت واین رنج بی پایان به سر انجام نمی رسید و او روز به روز خود را به شمشیر محمد نزدیک تر می دید.

  وحشی اما خسته از فرار شهر به شهر دل به دریا زد و آخرین تصمیم را گرفت. یک عمر وحشت انتقام تمام زندگی اورا لبریز از ‹‹مرگ ››کرده بود و اگرچه با کشتن حمزه دیگر غلام نبود و انسانی آزاد محسوب می شد ولی بدتر از همه بندگان  خود را نه غلام که زندانی واسیر عمل خود می دید و تلخی ترس، لذت آزادی را از یادش برده بود.

 

 

وحشی خود به دست خود به سوی دام رفت  تا به یک عمر وحشت خود پایان دهد ودر به دری خود را به نهایتی برساند.  در نیم روزی که محمد در مسجد مدینه با یاران خود نشسته و مشغول صحبت بودند از پشت سر بر او وارد شد و پیش از هر سخنی وقبل از آن که چشم محمد بر وی افتد‹‹شهادتین›› خود را گفت.

 محمد با شنیدن صدای بلند شهادتین وحشی سر بر گرداند اما کسی جرات نمی کرد این تازه مسلمان سیاه چرده را معرفی کند که نشنیده بودند در این سالیان دراز پیامبرشان سوگندش را شکسته باشد.

وحشی را اما بیشتر از ترس ، امید به ‹‹اخلاق ››محمد به مدینه کشید .همان کیمیایی که بدوی های ‹‹ نجد ››  را نیز به کرنش واداشته بود و قاتل حمزه نیز چه در نام و چه در نشان به آنان نسبت می بردو در طائف  نیزکسی شرحی از رفتار محمد را گفته و اورا ترغیب کرده بود که خطر کند.

   اگرچه ایمان هر تازه واردی، محمد را شکفته خاطر می کرد ایمان وحشی اما او را به گذشته ای گره زد تلخ و دوباره خاطره بی کسی و بی پناهی اش در مکه و دفاع شجاعانه حمزه را  در دل پیامبر اسلام زنده کرد. حمزه ای که ایمان او  در آن سال ها چنان شور و قوتی را در نو مسلمانان ایجاد کرد که برای محمد قابل تصور نبود.

  او  تازه از شکار آمده بود که خبر دار شد ‹‹ابوجهل›› و چند تن دیگر  از اشراف مکه شکمبه ی شتری را هنگام ‹‹نماز›› بر سر محمد انداخته و اورا مسخره خاص وعام کرده اند پس با شتاب به‹‹مسجد الحرام›› آمد وبه خشم در حضور همه اشراف قریش سوگند یاد کرد که هر گونه توهین به ‹‹یتیم عبد الله ›› پس از این تحمل نخواهد شد  و شمشیر حمزه پاسخ گستاخان را خواهد دادچرا که او نیز ایمان آورده است.

... وحشی اگرچه شرمنده در برابر محمد ایستاده بود اما نمی دانست  حضورش چه طوفانی در دل پیامبر پر پاکرده است ولی آماده پذیرفتن تقدیر خود مانده و توان سر بلند کردن را نداشت که چشمانش را شرمی بی نهایت پر کر ده بود.

 محمد را دیگر اما باران اشک امان نداد واشک های او یعنی این که از سوگند خود گذشته ودر زمانی که از‹‹ هند›› جگر خواره گذشته و او را بخشوده از غلامی چون وحشی نیز باید می گذشت و محمد نیز گذشت و وحشی را عفو کرد که اگر نمی کرد محمد نبود.

 وحشی اما پس ازآن مدینه را برای همیشه ترک گفت و به‹‹ شام›› رفت که اگرچه پیامبر رحمت او را بخشوده بود اما نمی خواست با دیدار هر روزه تلخ ترین خاطره ی محمد (که حالا پیامبرش شده بود) را زنده کند پس تا آخر عمر نیز  به مدینه نیامد و بر عهد خود وفادار ماند.

 

دوم: عمل آن سردبیر مفلوک ‹‹دانمارکی›› که با کینه ای بی سبب محمد را سوژه مسابقه کاریکاتور کرد و عمل زشت دیگر روزنامه هایی اروپایی که آن را تکرار کردند نه قابل دفاع است و نه قابل توجیه .اما در حالی که هزاران دانمارکی شمع به دست به خیابان های دانمارک آمده و از عمل زشتی که دیگران انجامش داده اند از مسلمانان عذر خواهی می کنند ودر حالی که در کشوری  آزاد که هرکس مسوول عمل خویش است ‹‹نخست وزیر›› آن رسما تا کنون دوبار به صحنه تلوزیون ها آمده و رسما عذر خواهی کرده است و ‹‹خاویر سولانا›› از طرف اتحادیه اروپا قول داده با تصویب قانون از تکرار این گونه اعمال جلوگیری شود ودر مقابل تا کنون چند سفارت خانه دانمارک را مسلمانان در سوریه و لبنان وایران سوزانده و ویران کرده اند آیا وقت آن نرسیده که اوضاع تغییر کند؟و نسیمی بر این آتش بوزد؟

 

 

آن چه از سوی مسلمانان  نشان داده شدگوشه ای از ‹‹غیرت محمدی›› نامیده شده است عکس العمل بوده وتا این جایش قابل توجیه می تواند باشداما آیا وقت آن نرسیده که اندکی از ‹‹سیرت محمدی›› نیز نماینده شود؟تا وحشی های تاریخ مردانگی و ‹‹ادب ››بیاموزند و آدمی شوند و ‹‹صورت›› مسلمانان نیز اندکی ‹‹سیرت›› نبوی بگیرد.

 

نظرات 25 + ارسال نظر
بندر خوبم چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:24 ب.ظ

آف لاین اخونم . باید مطلب مفیدی بشت . مگه نه .

صبرا نامی چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:33 ب.ظ http://sabra.blogsky.com

متن فوق العاده خوبی بود .
سپاسگذارم .

حسن بردال چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:19 ب.ظ http://loor.blogsky.com

خیلی عالی بود.

سیاورشن پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:23 ق.ظ http://siavarshan.blogsky.com/

سلام ....لینک دادم !

م .ح پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:39 ب.ظ http://ship.blogfa.com

دوست عزیز سلام
مرسی از پستی که نوشته بودی واقعا برای من لذت بخش بود ، کاش همه دیدگاه تو را داشتند و محمد (ص) را چون تو می شناختند ، خیلی از مشکلات و مسائل جامعه ما حل می شد .

فرزاد پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:48 ب.ظ

غرب با بیداری اسلامی و گسترش اسلام دچار مشکل شده است
توهین به پیامبر اکرم(ص) نشانه بی‌‏منطقی و بی‌‏استدلالی غرب است
سازمان کنفرانس اسلامی باید در این خصوص موضع‌‏گیری ‌‏کند

آقا معلم جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:16 ق.ظ http://www.mualem.blogfa.com

سلام ............شما بزگوار هستی و لطف دارین
ما هم یه طاقتی داریم و صبری که بالاخره تموم می شه
بیشتر مطلبت رو خوندم.....بقیه اش هم می خونم.....
اما کاری که این غربیها کردن بد تر از توهین هایی که ما مسلمون ها می کنیم نیست! مگه ما خودمون کم به پیامبر توهین می کنیم!.... مگه کم حرفهاش رو زیر پا می زاریم!
کاش یه کم خودمون رو هم محکوم می کردیم....
سیرت زیبای محمدی (ص) چیزی نیست که با این توهین ها چه از جانب غربی ها و چه از جانب ما مسلون ها خدشه دار بشه....آتیش زدن سفارت خونه ها هم مطمئن باش که زیر سر یه عده آشوب گر بوده...... ه از فرصت سوء استفاده کردن

آقا معلم جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:18 ق.ظ http://www.mualem.blogfa.com

راستی یادم رفت انجمن ار مغان دانش رو نمیشناسم .....چیه؟ کیه؟ کارش چیه؟ .... متوجه منظورت هم نشدم......یه کم توضیح بدین لطفاْ...........
ممنون و متشکرم

[ بدون نام ] جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:59 ب.ظ

با کمال احترام من با دیدگاه شما مخالفم.اگر خشم مسلمانان یک خشم معمولی بود هیچ گاه عذرخواهی در پی نمی داشت.یادمان باشد نوع عمل جنس عکس العمل را مشخص می کند.و این بدترین تحقیر ممکن بود.واین موضوعی نیست که به راحتی بتوان از آن گذشت.این اعتراضات تا زمانی که یقین نکنیم که دیگر تکرار نمی شود باید ادامه پیدا کند.اما متاسفانه هر از گاهی یک روزنامه آن را بازچاب مکند.پس هنوز ماهیت خشم ما را درک نکرده اند.کاش می شد ....

زهرا شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:35 ق.ظ http://zahra999.blogfa.com

خیلی خوشحالم که اینقدر خوب استدلال کردی...اون چیزی که باعث میشه به محمد افتخار کنیم اینه که اون اوج رحمت و بخشایشه! و خیلی متاسف شدم که هیچ کدوم از علما جلوی این حرکت ها رو نگرفتن! بارها از خودم سوال کردم آیا اگه یکی از علما حکمی در باره ی حرام بودن این سری حرکات صادر می کردن امروز این وضعیت حیثیت اسلام بود؟!!!نمیدونم چی بگم! خیلی سخت شده برام!

حلاج بندری شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:47 ق.ظ

اقای هرا از دینی که با زور شمشیر و تعصب و جاهلیت عربی بر ما و بخشی از جهان حاکم شده جز خشونت وخشم انتظار انتظار دیگری نیست . نامه محمد به خسرو
پرویز و تهدیدات که اگر اسلام نپذیری چنین و چنان می کنم. یا بر خورد محمد با مرتدین ( از دین برگشته ) و هزاران
مثال از این نوع دیگر جای شبه که دین اسلام با توجه به فرهنگی که از ان بر خواسته دین خشن است باقی نگذاشته

اما در غرب هم نقش کلیسای کاتولیک در کار برد خشونت و
سرکوب مردم و تحجری که بر کلیسا حاکم بود نباید از یاد
ببریم . مبارزه مردم اروپا علیه کلیسا و حاکمان مستبد
سر انجام به پیروزی دمکراسی نیم بند منجر گردید.

تا ۳۰ سال پیش بر خورد( توهین امیزی ) نسبت به مقدسات مسلمانان دیده نمی شود یا خیلی محدود بود.
ولی از زمانی که امریکا و اروپا به تقویت جنبشهای اسلامی
برای ایجاد کمربند سبز دور روسیه ( مقابله با کمونیسم )
پرداختن . دیگر اسلام تنها باور و اعتقاد مذهبی مردم نبود
بلکه ابزار سیاسی شده بود ( مجاهدین افغان . طالبان. حماس. جهاد اسلامی.عمل.حزب الله. جمهوری اسلامی.القاعده
و ........) در دست سیاست مداران برای رسیدن به خواستهای سیاسی و اقتصادی. در چنین شرایتی برخورد مردم اروپا و مطبوعات نسبت به اسلام حالت سیاسی به خود میگیرد و در بازی سیاسی جا برای هر گونه برخوردی
باز است . بخصوص بعد از بمب گذاریهای و ترورهای اخیر توسط مسلمان در لندن مادرید امستردام نیویورک بالی
کازابلانکا و ....... دیگر جو عموی به اسلام به عنوان باور دینی نگاه نمی کند بلکه یک حرکت سیاسی و ترورستی
می دانند . جای دوری نرویم مگر درهمین ایران چه بازیهای
با دین و اعتقادات مردم نمی کنند مگر از دین اسلام دکان
چهار نبشی برای عرضه کالاهای بنجل خود نکرده اند ؟
مگر هر روزه بنام اسلام و مقدسات بیگناهی را روانه
سیاهچال و از انجا راهی ابدیت نمی کنند ؟.
دین به عنوان عقیده و باور مذهبی مورد احترام بوده و خواهد بود این اصول اولیه دمکراسی است ازادی بیان و عقیده .!

ولی با اسلام سیاسی ( استفاده ابزاری از دین )
برخورد دیگری خواهد شد .

فرید شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.jasknews.blogfa.com

سلام همکار عزیز
خسته نباشید موضوع جالبی نوشتید و از نظر اینحقیر خوب بودمردم کشورمان خود جوش بدون برنامه ریزی دولتی اقدام به اعتراض میکردند بهتر بود.
در ضمن از پیشنهادتان در خصوص قاچاق انسان در اولین فرصت مینویسم .
از لطفت متشکرم

[ بدون نام ] یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:19 ب.ظ

bandariha.blogsky.com فیلتر شد چرا؟

حلاج بندری یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:00 ب.ظ

الهام افروتن در سیاهچال حکومت اسلامی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گویا بندر عباس خوابی عمیق فراگرفته و بلاگ نویسان بندری
در دنیای مجازی خود به خوابی عمیقتر فرو رفته اند . در حا لی
که تمام روزنامه ها و سایت ها ی مستقل داخلی و خارج
اخبار شایعات پیرامون وضعیت الهام افروتن دنبال می کنند و
به درج اطلاعیه های مختلف در حمایت از الهام اقدام میکنند
و حکومت مجبور به پاسخگوی می گردد .
بلاگ نویسان هرمزگانی به دشت کربلا زده و بهر حسین رخت
سیاه تن کرده ، بیخبر از اینکه کربلا همینجا است و هر ماه ما
محرم است ، کمی هم حسین وار بهر مضلومان خودمان
به مقا بله با معاویه و یزیدهای خودمان بر خیزیم حد اق در دنیای مجازی اینترنتی .
نمی دانم چرا وارد دنیای مجازی شده ایم ، مگر نه اینکه ازاد
و ازادانه ازادی فریاد کنیم و فریاد رس مظلومان باشم و گر نه نیاری به این دنیای مجازی نداشتم .
پس سکوت را بشکنیم الهام هر چه بود از ما بود نگذاریم
تنها بماند همانطور که دیگران تنهایش نگذاشتن !
یک بار هم بهر زندگان رخت سیاه تن کنیم

عبدالحسین رضوانی دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:02 ق.ظ http://mahdisma.blogsky.com

آقای حلاج بندری!ای کاش به اندازه نیمی از احساست اگاهی داشتی و به اندازه نیمی از آگاهیت منطق.حق یارت

حلاج بندری دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:57 ق.ظ

دوست عزیز همشهری هنرمندم عدلحسین رضوانی
تشنه اگاهی هستم بهر رفع این تشنگی به اینجا می ایم
به امید اینکه چشمه روان و زلال بلاگهای همشهریان مرا سیر اب نمایند .
ودرس منطق را در همین محضر می خواهم فرا گیرم به امید اینکه استادان صبوری باشید و تحمل کند ذهنی این
شاگردان داشته با شی.
اگر احساتی هستم مرا با بزرگواری خودتان مورد بخشش قرار دهید . دست همگی شما همشهریانم ابوسم که
با قلم خود در این دنیای مجازی بهر ما بزر اگاهی می فشانی.
و دیگر فریاد انل حق سر نخواهم داد که موجب رنجیدن
دوستا ن و سروران گردد.

شاگرد کوچک و احساساتی شما
حلاج بندری

فکر می کنم که جناب عالی به علت ضعف اطلاع رسانی کلا با فضای وبلاگ نویس های هرمزگانی نا آشنا هستی وبرخورد احساساتی با مساله اجازه نداده منطقی قضاوت بکنید
محض اطلاع می گویم پیش از خبر رسانی دقیق بلاگر های هرمز گانی همه به غلط فکر می کردنند که افروتن نویسنده اصلی مقاله است اما با تلاش گمنامه دوستان سر انجام نویسنده اصلی خود را معرفی کرد و افروتن از جایگاه عامل و نویسنده و متهم اول به متهم ردیف سوم تبدیل شد وهمه اشتباه خود در این زمینه را تصحیح کردند و قراربود کار به نحو سالم تری پیگیری شود که...
بنا بر وجدان اخلاقی وظیفه خود می دانم از چند بلاگرآزاد اندیش گمنام هرمزگانی دیگر هم که در این شرایط حساس خطر بزرگی را در این زمینه به جان خریدند تشکر کنم واز انان پوزش بخواهم .
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ما آن شقایق ایم که با داغ زاده ایم
حافظ

فرزادجاسکی سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:00 ق.ظ

سلام استاد بزرگ . چه خبر. راستی من دارم میام. بعدش هم کم کم بازدیدکنندگانت مثل بازدیدکنندگان وبلاگ خدا بیامرزم به هم می پرند.
در ضمن وبلاگ جدید jasknews مال کیه....

حسن بردال سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:17 ب.ظ http://loor.blogsky.com

جناب حلاج باشی!
« نمی دانم چرا وارد دنیای مجازی شده ایم ، مگر نه اینکه ازاد
و ازادانه ازادی فریاد کنیم و فریاد رس مظلومان باشم و گر نه نیاری به این دنیای مجازی نداشتم»
اینا بخشی از نوشته های شما طی این روزهای اخیره.
نمی دونم کی هستی و چی فکر می کنی و برام چندان مهم نیست اما کاملا معلومه که ز همه جا بی خبری و بر اساس همین بی خبری با بی منطقی قضاوت هم می کنی.

نه وبلاگ جای فریاد زدن است و نه وبلاگ نویس فریادرس مظلومان.
شاید یکی می خواد فقط توی وبلاگش کارهاش و هر چیزی که دلش بخواد منتشر کنه . آیا منعی هست.
شما وبلاگ رو با ... اشتباه گرفتین.
وقتتون رو اینجا تلف نکن.

بهتره به جای نیشگون و گاز گرفتن دیگران به فکر ساختن خود باش.
قبل از حلاجی دیگران خودت رو حلاجی کنی. میتونی از پس خودت بر بیای؟
یا حق

امید سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:12 ب.ظ http://bandriha.blogsky.com

امروز متوجه شدم که وبلاگم فیلتر شده .فکر کنم اشتباه شده. فقط مطلبی نوشتم در مورد زندگی در بندر عباس امروز نه سیاسی نه انتقاد نه ....موفق باشی

سلام
خیلی خیلی متاسف شدم .
اگر منطق وحساب وکتابی حاکم بود وضع ما این گونه نبود جوانمرد
با این حال باید به یک صورت مطمئن تر کار را ادامه داد
یقین دارم اشتباه شده ولی کاریش هم نمی شود کرد
دوباره همه چیز از نو ما هم در کنار شما هستیم.
یا حق.

دوست مهدی سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:09 ب.ظ

آقای مهترم ما دیگه از این مطالب تکراری خسته شده ایم چیزی بنویس که غباری از دل بزداید.

متاسفانه هرا یک وبلاگ شخصی است نه یک رسانه جمعی .
ادعایی هم ندارد.
بضاعت ما همین است.
یا حق

حلاج بندری سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:01 ب.ظ

سلام هرای عزیز همشهری اگاه
از توضیح شما وشیوه بر خوردتان با ما که تازه به دنیای اینترنت و بلاگهای بندری گام گذاشته ایم کمال تشکر دارم
متانت و ادب شما امیدوارم سر لوحه بر خورد دیگر همشهریان باشد با تاز واردین .
انتقاد و انتقاد پذیری می تواند سازندگی به بار اورد
باز هم از شما تشکر می کنم از مهمانوازی و پزیرای
گرمتان با مطالب جالبتان . و از همه مهمتر ادب و نزاکتتان
موفق باشی هرای عزیز

شما محبت دارید.
حقیقت این است که فضا برای کار در محیط های محدودی مثل شهر ما بسیار سخت تر شده است چراکه همه به راحتی همدیگر را می شناسند به خصوص وبلاگ های رسمی و با نام ونشان.
برای همین لازم نیست انجام هر کاری را در بوق وکرنا کرد.
شما که نام وحتا نشانی ایمیل خو را نمی گذارید به راحتی کسانی را ترکش های ماجرا به آن ها اصابت کرد را متهم کردید و متقابلا دوستان هم کمی تند قضاوت کردند.
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در محفل رندان خبری نیست که نیست.
سربلند بمانید

لویاتان چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:05 ب.ظ http://www.looyatan.blogsky.com

وبلاگ پر محتوایی داری اگر چه وبلاگ تلاش میکند فرد را در چنبره خود قرار دهد اما در عوض تریبونی در اختیار مان می گذارد به ما هم سری بزن

فرزان یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.doniayefani.blogfa.com

مثلا چه کار کنند شما میگید؟
یه نمونش که کشیدن تصویر حضرت مریم توسط جانباز ایران هست، تازه هنوز کمه اگه همه کشورهای مسلمون سفارتهای دانمارکو می بستن یه چیزی با دو سه کشور که دردی دوا نمیشه

[ بدون نام ] جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام
خداوند قلمت را یایدار کند زیبا ویر محتوا مینویسید.

[ بدون نام ] یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:50 ب.ظ http://www.persianweblog.com/sympathy

لوگوی حمایت از مردم بی دفاع لبنان را میتوانید در وبلاگ خود قرار دهید تا شما هم به جمع ما بپیوندید .منتظر شما هستیم . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد